پژواک اندیشه

سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی

پژواک اندیشه

سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی

دیپلماسی عمومی

دیپلماسی عمومی ونقش رسانه ها درآن

نقش رسانه ها در امر دیپلماسی دولت ها بسیار آشکار و همچنین پیچیده است. فرآیند تصمیم گیری توسط دولت ها تابعی از متغیر اثرگذاری رسانه ها می باشد. زمانی که رویدادی در صحنه بین المللی اتفاق می افتد، رهبران سیاسی آن واقعه را از طریق رسانه ها دنبال می کنند. این اطلاعات از طریق ترکیب تصاویر پردازش می شوند و از طریق سیاست یا فرآیند ساخت تصمیم دنبال می شوند. مشاوران رسانه ای و کارشناسان روابط عمومی در این جریانات دخالت کرده و مشارکت می کنند؛ مقامات رسمی با آن ها مشورت نموده و نظرات و عقاید آنان را مورد بررسی و رسیدگی قرار می دهند.( زهرا خرازی آذر 1388:51)

امروزه دیگر، تلویزیون، مطبوعات و غیره تنها به مثابه کانال ارتباطی مطرح نیستند بلکه آن ها نقش مهم تری را در فرآیندها و جریانات بازی می کنند. آن ها در محیط تصمیم گیری دارای نقشی به مراتب تعیین کننده تر از قبل هستند. محیطی که نباید تنها در مرحله ورودی فرآیند مورد نظر قرار گیرد، بلکه باید بیشتر به عنوان بافتی کلی و به مثابه محیطی خروجی که رهبران، خط مشی ها را در آن تعیین می کنند در نظر گرفته شود. (Entman, 1991: 41)

امروزه مقام و موقعیت یک کشور در جامعه جهانی، جایگاه آن در سلسله مراتب جهانی با قابلیت دیپلماسی رسانه ای آن کشور گره خورده است. اگر یک کشور بخواهد در عرصه بین المللی به جایگاهی رفیع دست یابد و نقش موثری ایفا نماید، باید بتواند دیپلماسی رسانه ای هماهنگ و موثری را به اجرا درآورد.

به اعتقاد «یوهان گالتونگ» Youhan Galtong امروزه دیپلماسی رسانه ای* یک جزو پیوسته از ساختار قدرت جهانی در سیاست خارجی معاصر است، زیرا اصولا وجود سلسله مراتب در روابط بین الملل حاکی از وجود برتری رسانه ای است .(جنگ نرم ویژه جنگ رسانه ای 1383:53)

توانایی یک کشور در به کار گیری رسانه های بین المللی به منظور نشان دادن موقعیت و منزلت «قدرت» خود و یافتن جایگاهی مناسب در سلسله مراتب سیاسی جهان و در واقع ایجاد تصویر بین المللی مطلوب که حاکی از هویت ملی برتر آن کشور است، اهمیت بسیاری دارد.  op.cit. p:46)  ،Bosabebo (

اساسا جهت گیری سیاسی مسلط در یک جامعه بر روابط میان رسانه ها، دولت و ویژگی های دیپلماسی رسانه ای تاثیر می گذارد. موسسات رسانه ای در چارچوب پارامترهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی عمل می کنند و بدین ترتیب بازتاب سمبلیک عقاید فلسفی جامعه هستند. به همین دلیل است که در بسیاری از نظام های اقتدارگرا، دولت ها سعی در تملیک و در اختیار گرفتن رسانه ها دارند آنها با آگاهی از قدرت تاثیر گذاری رسانه ها بر افکار و آرائ مردم ، هرچه بیشتر سعی در به کارگیری یکسویه آنها دارند . در واقع در چنین نظام هایی- اقتدارگرا- رسانه ها کارکردی یکجانبه داشته و تنها وسیله ای برای توجیه اعمال حکومتها و القاء خواست آنها در بین مردم خویش می باشند .

کشور اتحاد جماهیر شوروی سابق و یا آلمان نازی در استفاده ابزاری از رسانه ها و تبدیل آن ها به بلندگوی تبلیغاتی خود از نمونه های بارز این گونه نظام ها بودند .

همچنین طی سال ها، در دوران تبعیض نژادی (آپارتاید) دولت آفریقای جنوبی از خدمات شرکت های قدرتمند روابط عمومی در ایالات متحده آمریکا که تصویر تیره کشور آن را پاک نشان می دادند، بهره گرفت. حتی پیش از جنگ خلیج فارس، دولت کویت شرکت «هیل وتالتون» را که یک شرکت قوی در امور روابط عمومی در آمریکا بود استخدام کرد تا به منظور تهییج افکاری عمومی آمریکا که نسبت به عملیات نظامی علیه عراق بی تفاوت بودند، تصویری هیولایی از صدام حسین ارائه نمایند. )پیشین :55)

اما تصور این که تنها رژیم های اقتدارگرا مثلا در خاورمیانه و آفریقا فقط رسانه ها را در جهت  اهداف دولتی به کار می گیرند  چیزی بیشتر از یک تصور ساده انگارانه نیست. در نظام های سیاسی آزاد، فرض بر این است که رابطه میان رسانه ها و دولت با گرایش های متخاصمانه همراه می باشد و رسانه ها از نظر نئوریک به عوان ناظر و رکن چهارم دموکراسی هستند و انتظار می رود که به نفع عموم بر فعالیت های دولت نظارت نمایند.

اما در واقع همان گونه که «برنارد کوهن»* نیز می گوید در آمریکا، قدرت سیاسی پراکنده است و رسانه ها به مجموعه هایی از اهداف متعدد خدمت می کنند. در این کشور، مطبوعات برای حفظ موقعیت صاحبان مختلف قدرت، در جای جای این سیستم مورد استفاده قرار می گیرند. (همان:57) ارتباط تنگاتنگ بین صاحبان رسانه های بزرگ و صاحبان قدرت سیاسی در آمریکا وضعیت پیچیده ای را به وجود آورده که کشف این ارتباط و آن هم تنها از طریق دیدن تولیدات رسانه ای کاری بس دشوار است. زیرا که رسانه ها امروز برای القاء افکار صاحبان قدرتمند خود از جدیدترین و کاملترین شیوه های روانشناسی و تبلیغاتی استفاده می کنند که آن پیام را برای هر بیننده ای باور پذیر می سازد.

ارائه اخبار گزینشی، جلوگیری از انتشار خبر، دروغ پردازی، واژگون کردن واقعیت، سیاه نمایی، چهره سازی، تخریب شخصیت، بزرگ نمایی و صدها شگرد دیگر، از ابزارهایی است که رسانه های آمریکایی در چند دهه اخیر بر علیه دیگر کشورها و چهره های سیاسی آن ها استفاده کرده و فضایی را در محیط داخلی و بین المللی ایجاد نموده اند تا بدین وسیله حداکثر بهره برداری را در جهت منافع خود به دست آورند.

برای مثال طی تهاجم نظامی آمریکا به گرانادا در سال 1983 م. هیچگونه اخباری راجع به آن منتشر نگردید و خبرنگاران تنها زمانی اجازه ورود به آن کشور را یافتند که جّو، امن و آرام شده بود. پس از آن رسانه ها انتلافی با حمایت دولت بین خود به وجود آوردند که طی آن دولت کنترل شدیدی را بر اطلاعات منتشره از سوی یک گروه منتخب از روزنامه نگاران که اجازه دسترسی به سربازان خط مقدم را داشتند، اعمال می نمود و این گروه هم، اطلاعات را میان سایر هیات های مطبوعاتی پخش می کردند.

با توجه به توان رسانه های بین المللی در مشروع جلوه دادن مبارزات سیاسی، دیپلماسی رسانه ای از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بسیاری از رسانه ها برای جلوگیری از حرکت های انقلابی مردم دیگر کشورها و مخدوش نمودن چهره رهبران آن ها با استفاده از واژه هایی مانند تروریست، حرکت ضد آزادی، حرکت های ضد دموکراتیک و... سعی در قلب واقعیات می نمایند و بر وضعیت و جایگاه آن ها در سطح بین المللی و جهانی تاثیری منفی می گذارند. زمانی که رژیم «سوموزا» دیکتاتور نیکاراگوئه در دهه 70 م. بر سر قدرت بود دولت و رسانه های ارتباط جمعی آمریکا به هیچ وجه نگران دموکراسی در آن کشور نبودند.

اما هنگامی که انقلابیون «ساندنیست» به پیروزی رسیدند و سوموزا را سرنگون کردند، آژانس های خبری بین المللی غرب، «کنتراها» را  که علیه دولت «ساندنیست» می جنگیدند، «مبارزان آزادی خواه» می نامیدند و در مقابل، از دولت «ساندنیست» با برچسب «کمونیست» یاد می کردند. یا «جوناس ساوبمبی»، رهبر شورشیان «یونیتا» که با دولت چپ گرای حاکم برآنگولا می جنگیدند، به دلیل این که رسانه های بین المللی با نظر دولت های غربی از الفاظ «رزمنده آزادی خواه» و یا «مبارز ضد کمونیست» در مورد او استفاده می کردند، توانست مشروعیتی جهانی کسب نماید. (آنابل سربرنی1370:18)

دولت آمریکا آن چارچوب ائتلاف- شکل گرفته در نبرد گرانادا- را در جنگ خلیج فارس نیز به کار گرفت. چنین ائتلافی از این جنبه قابل تشخیص بود که خبرنگاران در طول جنگ خلیج فارس برای دستیابی به اطلاعات خط مقدم به طور قابل ملاحظه ای به بیانیه های مطبوعاتی و منابع رسمی متکی بودند. (جنگ نرم ویژه جنگ رسانه ای1383:57) پس از تهاجم عراق به کویت، آمریکا و متحدانش به تکاپو افتادند و به شدت به صدام اولتیماتوم دادند. با توجه به تجارب منفی گذشته در مور پوشش خبری منفی از وقایع خارجی و حضور نظامیان آمریکا، خصوصا در مورد جنگ ویتنام*، با نزدیک شدن پایان مهلت داده شده به عراق برای خروج از کویت و احتمال وقوع جنگ در منطقه، پنتاگون دستورالعمل ها و مقررات رسمی زمان جنگ را به رسانه های جمعی ابلاغ کرد. (ارتباطات فرا ملی و جهان سوم 1374:17،18) این مقررات ویژه که محدودیت هایی را در ارسال گزارش های جنگی پیش بینی میکرد در حقیقت شامل تمام خبرگزاری هایی می شد که مایل بودند از جبهه نیروهای چند ملیتی کسب خبر کنند. قوانین آمریکا بدون شک تصمیم قاطع فرماندهان نظامی آن کشور بود تا کنترل پوشش مطبوعاتی را آن طور که در جنگ ویتنام اتفاق افتاد، از دست ندهد.(روزنامه همشهری19/3/1381صفحات اندیشه)



* Media diplomacy  

                                                                                                                                                                                                                                                                                              Bernard Kohen                                                                                                                                                 *                    

* : دیپلماسی رسانه ای دولت آمریکا نتوانست از تاثیر تصاویر وحشتناک تلویزینی، که دختر 8 ساله ویتنامی را در حال فرار ناامیدانه از بمب ناپالم که به طور برهنه می دوید و یا آن سرباز ویتنامی که پس از اسارت سریعا در خیابان اعدام می شد، جلوگیری کند.( بررسی مختصر مطبوعات ایتالیا، مجله سیاست خارجی سال دهم، شماره 2، 1375: ص 651 .)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد